ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

رسم و رسوم ازدواج

 

رسم و رسوم ازدواج

منبع پایگاه ایران سهراب

در سالهای گذشته  دوست ما به خواستگاری دختر خانمی رفته بود وبا توافق هم مراسم نامزدی نیز برگزار شده بود و چند ماهی را هم با خوبی و خوشی با هم گذ رانده بودند که در این مدت عید قربان مقارن می شود با دوره نامزدی این دو نفر. دوست ما با توجه به این که در این مورد در فامیل و خانواده شان هیچ گونه رسم و رسومی را نداشتند و از رسوم خانواده دختر هم اطلاعی نداشته بود لذا در این روز بخصوص به خانه نامزد خود نرفته و هیچ هدیه ای را هم برای این روز خاص تدارک ندیده بود که همین مسئله برایش مشکل ساز شد. زیرا خانواده دختر رسم داشتند که در اعیاد مذهبی و روزهای خاصی باید خانواده داماد همراه با گل و کاد و و شیرینی برای تبریک به خانه عروس بروند وطبق رسوم آنها اگر در این امر کوتاهی صورت می گرفت نشان دهنده بی احترامی به عروس بود

. لذا د وست ما بی خبر از این رسوم ناخواسته مورد اتهام قرار گرفت که بی احترامی کرده است و همین گلا یه و توقعات و گفتگوهای بعدی آنقدر ادامه پیدا کرد که سر یک چنین مسئله کوچکی نامزدی این دو نفر به هم خورد که البته مقصر اصلی هم خانواده د ختر بود ند که کوتاه نیامد ند و موضوع را خیلی بزرگ کردند. البته این د وست ما در آینده با شخص د یگری ازدواج کرد که خوشبختانه هم موفق بوده است.

ولی بحث ما این است که مشکلا تی از این د ست را چگونه باید توجیه کرد؟

ما می دانیم که در کشور ما اقوام مختلفی زندگی می کنند و هر شهر و هر قومی فرهنگ و رسوم خاص خود را دارند و اطلاع نداشتن از رسوم د یگران جرم محسوب نمی شود! و اگر برای کسی رسوم خانواد گی اش خیلی مهم است بهتر است آنها را به طرف مقابل بگوید و در اصل کار اطلاع رسانی را قبل از هرامری انجام دهد تا شخص  مقابل هم مطلع شود و نباید عدم اطلاع از خواسته هایمان را به حساب توهین و یا بی توجهی قلمداد کنیم . اگر کسی از خواسته های ما اطلاع داشت و توجه نکرد آن وقت باید قضاوت کرد البته در آن شرایط هم باید صحبت های شخص مقابل را  شنید و به قول معروف یک طرفه به قاضی نرویم.

البته من خانواده هایی را دیده ام که خیلی سنتی برخورد می کنند و هنوز احترام و عشق را در گرو این مسائل می دانند . حتی خانواده هایی هستند همانطور که قبلا" گفتم تا نوک د ماغشان را می بینند و بیشتر از آن وسعت دید و یا آگاهی را ندارند. مثلا" خانواده ای را دید م که وقتی داماد برای عروس کاد و آورد قبل از هر چیز رفتند و نمونه آن را قیمت کرد ند تا بر اساس قیمت آن عشق را سبک وسنگین کنند. و یا دیده ام که دامادی برای روز زن برای نامزد خود یک کیف کادو داد و با اعتراض خانواده عروس مواجه شد که چرا طلا نیاورده است! و واقعا" برای من جای تعجب داشت که چطور آد م باید رویش بشود که بتواند نوع هد یه را هم معین کند. البته به نظر من از افراد کوته فکر هیچ توقعی را نمی توان داشت و حتی می توان پیش بینی بد تر از اینها را هم نمود .

 

تنها راه حل به نظر من این است همانطور که در مباحث پیش از ازدواج گفتم در انتخاب همسر آینده خود د قت لازم را انجام دهید و با توجه به میزان فهم و شعور و فرهنگ شخص و خانواده اش اقدام کنید. و سعی کنید قبل از هر چیز از موارد مهمی چون فهم و شعور فرد مقابل آگاهی پیدا کنید. و اگر کسی چشم بسته اقدام کرد و بعد هم با مشکلا تی از نوع آن چه که عنوان شد مواجه شد می توان گفت خودش مقصر است که شناخت لا زم و کافی را کسب نکرده است.

لذا با کمی درایت می توان از بسیاری مشکلا ت د ور ماند. و از طرفی سعی کنید اگر از د و خانواده با د و فرهنگ مختلف هستید در ابتدا آگاهی های لا زم و طرز تفکر خود را برای یکد یگر مشخص کنید. و اگر فکر می کنید می توانید با آن نوع از فرهنگ کنار بیایید اقدامات بعدی را انجام دهید. 

نکته مهمی را که می توانم برای همه توصیه کنم این است که سعی کنید قبل از ازدواج چشمان خود را کاملا" باز کنید و همه مسائل را د قیق ببینید ولی بعد از ازدواج چشمان خود را به روی بسیاری از مسائل ببند ید و خیلی چیزها را نادیده بگیرید. و گذ شت را پیشه خود کنید.

ولی متاسفانه افرادی هستند که قبل از ازدواج چشمان خود را می بندند وبعد از ازدواج چشمان خود را باز می کنند. واین دسته از افراد هستند که د چار مشکل می شوند. به نظر من د وران آشنایی قبل از ازدواج و یا د وران نامزدی زمانی است که شخص باید چشمان خود را کاملا" باز کند و کوچکترین نکته ای را نا د یده نگیرد زیرا زمان – زمان شناختن است و دوره حساس و سرنوشت سازی است وزمانی است که باید عقل حکم کند بعد از این دوره می توان به امور دیگری چون عشق ورزید ن و غیره پرداخت.

 

اگر در دوران نامزدی عیب یا ایرادی را در همسر خود د ید ید و توانستید آن را ناد یده بگیرید پس باید د ر آینده هم این اغماض را داشته باشید . مثلا" اگر نوعی خساست را در همسر خود د ید ید و توانستید در دوران نامزدی باآن کنار بیایید و ناراحت نشد ید و به قول معروف به خاطر احساسات عاشقانه از آن صرف نظر کرد ید باید قبول کنید که اگر د ر ده سال آینده هم چنین عملی را د ید ید باید صرف نظر کنید و ناراحت نشوید. یعنی اگر گذ شت کرد ید باید تا آخر هم گذ شت کنید و اگر نمی توانید گذ شت داشته باشید پس در همان ابتدا هم خود رابا گذ شت نشان ندهید. واگر قرار است در آینده و پس از ازدواج همه نکات منفی را مهم جلوه دهید پس بهتر است در دوران قبل از ازدواج هم عقاید و نظرات خود را با صراحت بیان کنید و اگر از رفتاری می رنجید آن را در همان زمان روشن کنید. زیرا دیده شده است افراد- بسیاری از مسائل را در دوران نامزدی   د یده اند ولی توجه نکرده اند و به قول خود شان فکر کرده اند در آینده مسائل خود بخود حل می شود ویا بر اساس احساسات مشکلا ت را ناد یده گرفته اند ولی بعد از ازدواج میزان گذ شتشان کاهش یافته و احساسات را کنار گذاشته اند و تازه شروع کرده اند به د ید ن مسائل از د ید عقلا نی آن . در حالی که این کار مختص زمان نامزدی است نه پس از ازدواج.

باز هم تاکید می کنم اگر قصد دارید ازدواج موفقی داشته باشید سعی کنید در د وره نامزدی شناخت لا زم و کافی را بد ست بیاورید و همانطور که گفتم چشمان خود را کاملا" باز کنید و حتی اگر شده چشمان دیگری را هم قرض بگیرید و همه مسائل را زیر ذره بین قرار دهید و احساسی برخورد نکنید. که اگر با توجه به این موارد – ا نتخابی داشته باشید بدانید موفق خواهید بود و فرصت های زیادی را در بقیه عمر برای احساسات و عشق ورزید ن خواهید داشت

 

منبع پایگاه ایران سهراب (ارسال شده بوسیله : mahmoud در مورخه : شنبه، 8 مهر ماه ، 1385)

5 اشتباه زنان که باعث تنها ماندن آنها میگردد

 

5 اشتباه زنان که باعث تنها ماندن آنها میگردد

ارسال مقاله از : سعید خداپرست

اگر در یافتن جفت خود منتهای کوشش خود را نموده ایـدو در این زمینه بموفقیت چندانی دست نیافته اید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که درباره دیدگاهتان نسـبــت بجستجوی عشق حقیقی تجدید نظر کنید. در این بخش با پنج اشتباه متداول زنان در بازی عـشق آشنا میشوید.اگــر بـرخـی از ایـن دلایــل بــرایــتـان آشــنــا بــود، خـود راسرزنش نکنید. فقط بدانید که لیاقتتان بیشتر بوده و عهد ببندید که برای بهتر بودن تغییر نمایید

1- اگر فکر کنید که عشق هرگز شما را پیدا نخواهد کرد، چنین نیز خواهد شد بسـیـاری از زنـان نـاامـیدیـهــای رومانتیکشان آنها را متقاعد نموده که برای ایـنـکه مـورد محبت و توجه دیگران قرار بگیرند، به صـورت ذاتــی چیزی درونشان وجود ندارد. آنها مثلا میگویند: "کی حاظر میشه با من ازدواج کنه؟ مطمئنم که تا آخر عمرم تنها میمونم."

بطور واضح چنین زنانی همانند من و شما شایسته و سزاوار عـشق هستند. ( بله، ما سزاواریم!) اما آنها دارای مشخصه ای ترسناک می باشند که می تـوانـد بـرای سـالهای متمادی باعث تنها ماندنشان گردد: "پیشگویی کامبـخش." یعنی مسـئـلـه ای واقعـیـت می یابد چون مردم  انتظار واقعـیتش را داشته و بگونه ای رفتار میکـنند کـه باعث اتفاق افتادن آن گردد. پیشگویی کامبخش مسری نیست اما سبب میگردد تا ارتـباطات بالقوه به سویی مخالف بحرکت درآیـنـد. آن یـک بیـماری مـوذی اسـت. بـطور فیــزیکی، بیمار را دست نـخورده باقی میگذارد. اما هر قدر فردی بیشتر بگوید، "من هرگز عشقی نخواهم یافت،" احتمال وقوع چنین انتظاری افزایش میابـد. بـطور متـضـاد، هـر انــدازه افق دیدگاه کسی روشنتر باشد -- " من چنـان آدم شـاداب و بـا طــراوتی هستم که حتما همدمی پیدا خواهم کرد" -- پیشگویی آینده رومانتیک او نیز روشنتر خواهد بود.

اگر شما جزء کسانی هستید که افکارشان از دریغ و افسوس پر شده است،دست بکار شوید: مجله ای تاسیس کنید. هر روز چیزی دوست داشتنی درمورد خودتان بنویسید. این کار به مرور زمان آسان تر خواهد شد. حتی می تـوانید با برخی از دوستان نزدیک یا اقوام خود هم فکری نمایید تا آنها بتوانند دلایلی که فکر می کـنند باعث خوشبختی یک مرد با داشتن شما میگردد را بیان نمایند. علت این تقاضای خـود را برای آنها بیان کنید، آنـها نـیـز احتمالا از کمک کردن به شما خوشحال خواهند شد. هرگـاه فـکـری مـنـفـی در شرف حمله به ذهنتان قرار گرفت، آنرا با فکری مثبت جایگزین نمایید.

2- ایده بد بودن همه مردان را لگد کوب کنید
خبر خوب: نسل مردان خوب منقرض نشده است. آنها هنوز بطور وسیع یافت میشوند. نـکتـه ایـن اسـت کـه بـیـاموزیـد یـک مرد شایسته را هم تشخیص دهید و هم بخواهید. سحر یکی از دوستان من میگوید: "چنـدین سال جذب مردانی میشدم که ماموریتشان اذیـت کردن من بود. از زد و بندهایشان معلوم بود. وقتی میگفتند با من تماس میگیرنـد هیچگاه این کار را انجام نمیدادند، مرتب دروغهای احمقانه به هم میـبافتـند، می گفتند که مرا دوست دارند بعد به سراغ زنان دیگر می رفتـنـد. حـتی یکی از آنهـا می خواست بهترین دوست من را از راه بدر کند." سحر مرتب سرزنش میکـرد کـه رابطه هایش مملو از تقلب و فریبکاری بوده است: هیچ مردی نمی تـواند خـوب و با وفا باشد. تا اینکه او در مراسم عروسی دختر عمویش شرکت کرد. او گفت: "سـامان، داماد عسل، بهترین مرد دنیاست او حـتما عسل را خوشبخت و برای خوشحال کردن او زندگی خواهد کرد. وقتی برق شیرین و دوست داشتنی چشمان سامان را دیدم، بــا خـودم عهد بستم که روزی با مردی آشنا شوم که همانند گنجینه به من نگاه کند."

سحر وقفه ای در روابط خـود ایـجاد نموده و درباره وسـواس فـکریش نـسبت به مردان بد کمی به تفکر پرداخت. او میگوید: "پدرم  آدمی خوشگذران و به عنـوان یـک شـوهر و یـک پدر سرد و بی مسؤلیت بود. وقتی 10 سال داشتـم مـا را تـرک کـرد. بعد از آن گه گاهی که او را میدیدم، برای جلب توجه او چرخ و فلک مـیرفتم. وقتی برای داشتن دوست پسر بـه انـدازه کـافی بـزرگ شـدم، بصورت مجازی با افرادی ارتباط برقرار می کـردم کـه دارای اخلاقیات پدرم بودند. زمانیکه به خودم آمدم و فهمیدم که چه کاری دارم انجـام میدهـم، بـا مردانی روبرو شدم که آنچنان هم زرق و برقی و غیر قابل اطمینان نبودند."

امروز سحر نامزد دارد -- شخصی هم تیپ سامان. او میگوید: " نمیتوانم باور کنم که آن هـمه وقـت را با مردانی تلف کردم که همانند یک شیء بی ارزش با من رفتار میـکـردند. امـا ارزش آن را داشت، چون فکر میـکنم در نهایت به من آموخت که قدر یک مرد خوب را بطور حقیقی بدانم."

3- بعد از من تکرار کنید: عشق مترادف با افسار به دست گرفتن نیست
وقتی سارا، یک گرافیست 29 ساله در مجله خانواده، با نامـزد خـود آشـنـا شـد، گـویـی رویایی به حقیقت پیوست. در تصورات سارا او و نامزدش سعید میبایست همه کارها را با هم انجام میدادند. سعـیـد ایــده متفاوتی داشت. سارا میگفت: " تصور میکردم وقتی به هم رسیدیم، سعید بازی بیلیارد دو بار در هفته و نیز بیرون رویهای بعد از کار خـود را با دوستانش کنار خواهد گذاشت. شغل ما وقت آزاد زیادی برایمان باقی نمی گـذاشت. نباید این وقت اندک را تلف دیگران میکردیم."

اینکه از شریک زندگی خود بـخواهید 24 سـاعـت روز و 7 روز هـفـتـه بـا شـما بـاشد واقع گرایانه و منـصـفـانـه نـیـسـت، بـا ایـن وجـود مـانـنـد سـارا بـسیـاری از زنان اگر مردشان نیازهایی داشته باشند (مثلا کارها و یا خلوت های مردانه) که نتوان بوسیله رابـطـه بـه آنها جامع عمل پوشاند، احساس دل شکستگی و ترک شدگی مینمایند.

سستی و نیازمندی سارا منجر شد به اینکه سعید احساس کند گویی تحـت بازداشت خانگی قرار دارد. و فرقی ندارد که زندان چقدر با شکوه و مـجلل بـاشـد، زنـدانی بالاخره میخواهد خود را رهایی دهد. بین زوجین شکاف و جدایی ایجاد میشود.

شاداب ترین زن و شوهرها برای رشـد یـافتـن به یکدیگر اجازه نفس کشیدن می دهند. هرقدر جدایی زندگی آنها پویاتر باشد (در زمینه های مشاغل، سرگرمی ها، دوستان)، وقتی بهم میرسند مجبور خواهند بود مقدار بیشتری را با یکدیگر تسهیم کنند.

4- مرتکب عهدشکنی عاطفی نشوید
این حیاتی است که شریک زندگیتان فردی باشد که شما در مورد او با نزاکت و مهربانی رفتار کنید. اگر تمامی جوکهای مورد عـلاقه و داستـانـهای "روزهــای بــد گذشته" خود را برای یکی از دوستان و یا همکاران مرد خود تعریف کنید، وقتی به خانه برمیگـردیـد بـرای شوهرتان چه چیزی باقی خواهد ماند؟ ممکن است عاقلانه به نـظـر نـرسـد، امـا وقـت و انرژی هر فردی دارای ارزش و اهمیت ویژه ای است و مـقـدار زیـاد آن در یـک رابـطه باعث تداوم می گردد -- و اگـر شما وقت و انرژی خود را با فرد دیگری صرف کنید بطور بالقوه به رابطه خانوادگی خود لطعمه خواهید زد. بـدتر آن اسـت کـه تـوسـط بـرقـراری رابطه با یک دوست و یا همکار مرد، اعـتـماد و اطـمیـنـان شـوهرتان را از خود سلـب نـمـوده و بـدیـن ترتیب با بی وفایی او را آزار دهید. آذر یـک سرآشپز 34 سـالـه میـگوید: "بعد از گذشت 6 سال از ازدواجمان شوهرم حمید و من شروع بـه فـاصـلـه گـرفـتـن نمودیم. مشکل جدی نداشتیم، اما دیـگر او نـفـر اولی نبود که وقتی اتفاقی خوب یا بد می افتاد برایش تعریف میکرم. این افتخار نصیب رضا، همسایه مان، شده بود."

آذر هیچگـاه بـا رضـا رابطه جنسی نداشت اما آنها رابطه ای صمیمی را آغاز کرده بودند، مثلا آذر به سعید گفته بود که شوهرش موی مصنوعی بر سرش میگـذارد و سـعـید این موضوع را به عنوان جوک در خانه همسایه دیگرش در کنار باریکیو مـطـرح نـمـود. حـمـیـد وقتی شنید بالای سر کباب و مشروب در خانه همسـایـه در مـورد مسـائـل خصوصی او مضحکه می شـود، شـوکـه شـد و احـسـاس کـرد بـه او خیانت شـده. او همسرش را به بی وفایی متهم نـمود و نـاگـهان بـزرگـتـرین دعوای ممکن بین زن و شوهر رخ داد. آن دو مسائل را حل و فصل کردند، اما به آذر به بهای گـزافـی یـادآوری شد که ازدواج باید رابطه شماره یک او در زندگیش قلمداد گردد.

5- اگر فکر میکنید که همیشه حق با شماست، در اشتباه هستید
وقتی شیرین، یک دختر 29 ساله از شیراز، با نامزد خود علی آشنا شد، خوشحال بــود که با او وجوه مشترک بسیاری دارد. هر دو وکیل بودند، به ورزش شنا، اسکی و شطرنج عشق می ورزیدند. همچنین هر دو سرسـختانه مـغـرور و پـرمـبـاهـات بـودنـد. شـیـریــن میگوید: "همه چیز علی خوب و کامل بود بجز یک عیب بسیار بزرگ. همیشه فکر میکرد حـق بـا اوسـت و میخواست حرفش را به کرسی بنشاند -- خواه این که کدام رستـوران همبرگر بهتری دارد و خـواه کـدامـیـک از مـا بـخاطر دعوای قبلی اول عذرخواهی کرده. آن چیزی که خیلی دیر متوجه شدم این بود که من هم بهمان بدی هستم. نمی توانستم قبول کنم که فراموش کرده ام پیغام مهم تلفنیش را بـه او بـدهـم و یـا خـواسـتـه منـتقل شدن او به تهران را باید جدی می گـرفــتم. من دوست داشتم در شیراز بمانم و این کل موضوع بود. او یا باید من را ترجیح میداد یا تهران را."

علی تهران را تـرجیح داد. اگـر شـمـا و یـا شوهرتان هرگز نـتوانید اشتباه خود را بپذیرید، ممکن است به کامیابیهای کوچکی دست پیدا کنید، اما هـرگز رضـایـت واقعی را بدست نخواهید آورد. معذرت خواهی نشانه ضعف نیست بلکه عشق یعنی گـهــگاهـی مجبور شوید بگویید که متاسفید.

ارسال مقاله از : سعید خداپرست   تاریخ قرارگیری مطلب بعدی : 13/5/86