ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

چرا دهه شصیتی ها ازدواج نمی کنند


چرا دهه شصیتی ها ازدواج نمی کنند

داستان ازدواج دهه شصتی ها

برخی از نسلها، دوران رشد بی دغدغه و آرامی را سپری می کنند اما در مقابل برخی دیگر از نسلها دستخوش تغییر و تحولات متنوع و شدید قرار می گیرند و همین دگرگونی های زیاد، زندگی آنها را برای همیشه تحت تاثیر خود قرار می دهد و دهه شصتی ها از این دسته هستند.


دهه شصتی ها چرا این قدر معروف شدند؟

دهه شصتی ها یک نسل خاص در جامعه ایرانی اند که منشا تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زیادی در جامعه ایران شده اند و می شوند.

دهه شصتی ها را گاه نسل سوخته خطاب می کنند چرا که نسلی که تجربه جنگ را پشت سر گذاشت، پشت میزهای سه نفره و چهار نفره درس خواند، کلاسهای شلوغ را تجربه کرد، کارتونهایی غم انگیز نگاه کرد، با امکانات حداقلی تربیت شد و پرورش یافت، زیاد پشت کنکور ماند تا شاید بتواند وارد دانشگاه بشود، مدت زیادی بیکار ماند تا شاید شغلی بیابد و بعد هم ازدواجش بیش از هر نسل دیگری با تاخیر و تعویق مواجه شد.
مثلا آمارها نشان می دهد دختران دهه شصت جزو 30درصدی جمعیت مجرد زنان کشور هستند و به نظر می رسد کمتر از کم سن وسال های خود انگیزه ای برای ازدواج دارند.
اما به نظر دهه شصتی ها را نباید فقط به عنوان قربانیان تغییرات اجتماعی و فرهنگی شناخت بلکه آنها به عنوان نسلی هستند که آغازگر تغییرات اجتماعی و فرهنگی بوده اند. تغییرات با این نسل شروع و حتی سرعت زیادی به خود گرفت. البته تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در بروز تغییر رفتار دهه شصتی ها تاثیر زیاد داشت اما مهم این است که دهه شصتی ها این تغییرات را پذیرفتند و الگوی زندگی شان کردند.
چرا دهه شصتی ها دیر تشکیل خانواده می دهند؟
دختران دهه شصت جزو 30درصدی جمعیت مجرد زنان کشور هستند و به نظر می رسد کمتر از کم سن وسال های خود انگیزه ای برای ازدواج دارند
به نظر می رسد دهه شصتی ها بیش از حد پی تحصیل، شغل و افزایش توانمندی های خودشان بوده و هستند. البته این تصمیمی نبود که خودشان به تنهایی بگیرند. واکنش، رفتارها و باورهایی که در ذهن آنها گنجانده شد نیز در این امر بی تاثیر نبود.

اگر شما هم دهه شصتی باشید حتما به خاطر دارید که دختران این نسل به شدت به ادامه تحصیل ترغیب می شدند. ازدواج یک دختر دهه شصتی در دوران دبیرستان و تا قبل از ورود به دانشگاه یک عیب بزرگ بود و اگر این اتفاق می افتاد عمدتا از چشم دوستان و همکلاسان و مسئولین مدرسه دور می ماند. آنچه در کلاسهای درس و مدرسه زیاد ترویج داشت این بود که فقط خوب درس بخوانند و حتما به دانشگاه راه یابند. آنقدر این افکار در ذهن آنها تزریق شد که کمتر به بخش مهم هویت زنانه یعنی همسر و مادر بودن پرداخته شد حال آنکه دختران نسل قبل و حتی بعد از آن، این قدر تحت فشارهای اجتماعی برای ادامه تحصیل نبودند.
البته افزایش سن ازدواج به خاطر تمایل به ادامه تحصیل بد نیست. حتی افزایش سن ازدواج یکی از نشانه های کشورهای در حال توسعه بوده است اما مشکل از اینجا شروع شد که تاخیر در ازدواج این نسل فقط به خاطر تمایل به ادامه تحصیل و اشتغال نبود بلکه تغییرات اجتماعی و اقتصادی، این نسل را به سمت پرخواهی و تجملات هم کشاند و در نتیجه ازدواجها به تاخیر افتاد. نتیجه تاخیر در ازدواج، این شد که مدت زمان باروری کمتر شود و به خاطر سن بالای ازدواج و البته مشغله کاری زیاد این نسل، زوجین تا سالهای طولانی بدون فرزند ماندند و زمانی هم که صاحب فرزند شدند عمدتا به تک فرزندی بسنده کرده و می کنند.


دهه شصتی ها چرا تک فرزندند؟

در مورد دهه شصتی ها شایعه نیز زیاد است. برخی معتقدند گسترش فرهنگ تک فرزندی ناشی از شرایط مالی است.

بر خلاف دهه شصت و قبل از آن که میزان تولد فرزندان تبلیغ می شد و خانواده ها پرفرزند و شلوغ بودند، کم کم سیاستهای کنترل جمعیت به گوش رسید به صورتی که داشتن فرزند کم تبدیل به یک ارزش درونی در میان دهه شصتی ها شد.
در حقیقت زن دهه شصتی، نگران قضاوتهاست؛ قضاوت در مورد ارزشهایی که درونی شده است.خانواده های امروزی گرایش فراوانی به کیفیت آموزش فرزندانشان دارند. در این چند سال کیفیت فرزندان اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. این اصل گرایش خانواده ها به کم فرزندی را تشکیل می دهد. چرا که وظیفه بارداری یک امر زیستی و بر دوش زنان است و زنان دهه های پیشین که بیش از 2 یا 3 فرزند داشتند در معرض سوءبرداشت هایی نسبت به تفکر خود قرار می گرفتند و به سطح پایین بودن متهم می شدند. این نوع ذهنیت که حاصل تبلیغات گسترده در معنای وسیع و همه گیر یعنی ابعاد آموزشی آن از رسانه های عمومی تا مدارس و دانشگاه ها و درمانگاه ها و غیره است به زمان حال هم تسری پیدا کرده و اتفاقا آن قدر تشدید شده که در حال حاضر نه تنها داشتن فرزند کمتر نشانه یک تفکر سالم است، بلکه در سال های اخیر نداشتن بچه رواج یافته است.
 


دهه شصتی ها، نسلی خودساخته و مقاوم

علی رغم حرف و حدیثهایی که در مورد دهه شصتی ها می شنویم، اما فرزندان این نسل به خاطر پرورش یافتن در فضای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاص(که شاید تکرار ناشدنی باشد) دارای ویژگی ها و شاخصه هایی هستند که در بچه های نسل قبل و بعد از آنها دیده نشده و یا کمتر مشاهده می شود.

در حقیقت، دهه شصتی ها امتیازات و توانایی های ویژه ای دارند که در نوع خود تکرار نشدنی به نظر می رسد؛ چرا که اینها نسلی هستند که با سختی ها و مشکلات خاصی پرورش یافته اند. هر چند سختی کشیدن و زندگی با فقدان امکانات مختلف، حس خوبی را در افراد ایجاد نمی کند اما دهه شصتی ها توانستند از بروز مشکلات در زندگی به نفع خود استفاده کنند.
 


نسلی که سوخته نیست


هر چند سختی کشیدن و زندگی با فقدان امکانات مختلف، حس خوبی را در افراد ایجاد نمی کند اما دهه شصتی ها توانستند از بروز مشکلات در زندگی به نفع خود استفاده کنند.
البته مواجهه با سختی ها و ناکامی ها دو لبه داشته و تبعات مثبت و منفی همزمان دارد. ناکامی ها و مواجهه با واقعیت های اجتماعی همواره در رشد واقعیت سنجی که یک مولفه مهم در رشد و تکامل شخصیت است، موثر هستند. اما در هر حال این سختی ها و مشکلات برای این نسل مشکلاتی هم ایجاد کرد که در مورد آنها به اندازه کافی صحبت شده است.

دیگر وقت آن رسیده که به تاثیرات مثبتی که این سختی ها و شرایط خاص بر شخصیت دهه شصتی ها گذاشته است بپردازیم:
 


کنترل احساسات فردی

 
شاید به جرات بتوان گفت اولین تاثیری که پشت سر گذاشتن مشکلات و ناکامی ها بر روان فرد می گذارد این است که احساس کنترل فردی را افزایش می دهد. فرد احساس می کند توانایی تصمیم گیری دارد و برای رسیدن به نتیجه مطلوب می تواند اقدام موثر انجام دهد. این قدرت را دارد که از نتایج نامطلوب اجتناب کند و از طرفی عزت نفس وی بالا می رود.
 


عزت نفس بالا

عزت نفس برآوردی است که فرد از خود و توانایی هایش دارد وقتی احساس خود ارزشمندی و توانمندی به انسان دست دهد بهتر می تواند در موقعیت های مختلف واکنش نشان دهد، از چنین منظری مشکلات و سختی ها نه تهدید بلکه نوعی چالش و مبارزه و رقابت است که فرد از آن استقبال می کند این دیدگاه به افزایش اعتماد به نفس فرد می انجامد. به این ترتیب مجموعه باورهایی که فرد درباره توانایی های خود دارد گسترده تر می شود و او می داند حال با پشت سر گذاشتن چالش ها و سختی ها توانایی رویارویی با مشکلات بزرگ تری را دارد.

سختی ها باعث می شود احساس کارآیی شخصی بالا برود. یعنی اعتقاد به این که می توانیم آن چه را می خواهیم به دست آوریم. کارآیی شخصی مبتنی بر مشاهدات قبلی فرد از فعالیت های خود است. فردی که با محاسبات خود تعداد موفقیت هایش بیش از شکست بوده احساس خود ارزشمندی و کفایت می کند و بهتر خواهد توانست از پس مشکلات برآید. یکی دیگر از ویژگی های زیربنایی که فرد در مواجهه با مشکلات و سختی ها می تواند از آن به نفع خود استفاده کند و در جلوگیری از انحرافات نقش مهمی دارد، مقاوم شدن یا سرسختی به خرج دادن است.
اینها همه مجموعه رفتارها و ویژگی هایی است که در بچه های این نسل به وفور دیده می شود و برآیند این شرایط باعث شد که دهه شصتی ها بسیار با انگیزه به نظر برسند.
بچه های این دهه در مورد آینده خود بسیار فکر می کردند و این افکار و نگرانی ها فقط برای آینده نزدیک نبود بلکه برای دهه های آینده نیز هدفهای زیادی داشتند. آنها بسیار امیدوار بودند که برای زندگی شان کارهای زیادی می خواهند انجام دهند. در ده تا بیست سال آینده چه شغلی می خواهند داشته باشند؟ آنها خوب می دانستند که تصمیمات امروز آنها تا چه انداز بر آینده شان تاثیر جدی خواهد گذاشت، به همین دلیل بود که اقبال عمومی این نسل برای ادامه تحصیل در دانشگاه بسیار زیاد بود. علی رغم اینکه امکانات زمان بچه های این دهه بسیار کمتر بود اما حتما بارها از زبان دبیران و معلمان و حتی اساتید دانشگاه شنیده اید که بچه های این نسل قدرت علمی بسیار زیادی داشته و دارند.


مسئولیت پذیری دهه شصتی ها

همچنین دهه شصتی ها بسیار مسئولیت پذیرتر به نظر می رسیدند. بچه های این دهه در انجام کار بسیار جدی هستند و پایداری زیادی از خود نشان داده و می دهند در نتیجه برای رسیدن به اهداف خود بسیار موفق تر هستند. مجموع این ویژگی ها باعث شده که آنها بیش از سایرین مسئولیت پذیر جلوه کنند و بسیاری از پیشرفتهای امروزی جامعه، مدیون تلاشهای بچه های همین نسل و البته نسلهای قبل و بعد است.

دهه شصتی ها علی رغم مشکلاتی که تحمل کرده و می کنند، نسل موفق و تکرار ناشدنی هستند. همان نسلی هستند که چالشها، کاستی ها و مسایل را با موفقیت پشت سر گذاشتند و نقشه راه روشنی پیش روی والدین و صاحب نظران این نسل قرار داده اند.
شاید خیلی از تصمیمات خوب و به جایی که برای کودکان، نوجوانان و جوانان این دوره گرفته می شود، در جبران مشکلات جدی بود که دهه شصتی ها متحمل شدند. قدر دهه شصتی ها را بیشتر بدانیم.
منبع: سایت تبیان
 

نحوه برخورد با خانواده همسر


نحوه برخورد با خانواده همسر

چطور خودمان را در دل خانواده همسر جا کنیم

چطور خودمان را در دل خانواده همسر جا کنیم

کار چندان آسانی نیست که بتوانیم خودمان را در دل خانواده همسرا جا کنیم چرا که بسیاری از آنها هنوز همانند قدیمی‌ها فکر می‌‌کنند و عروس خوب را عروس حرف گوش‌کن می‌دانند اما نگران نباشید کار نشد ندارد می‌‌‌خواهیم به شما یاد دهیم چطور بهترین عروس دنیا شوید.


اولین قدم برای برقراری یک ارتباط خوب


اگر می‌خواهید ارتباطی خوب داشته ‌باشید باید از شناخت خودتان شروع کنید و این دردست‌ترین منبع قابل تغییر است. شناخت ما از خود می‌تواند نقاط ضعف و قدرت‌مان را نشان دهد تا درصدد برطرف کردن این نقاط ضعف باشیم. خیلی از مراجعان مبتلا به تکرار اشتباهات خودشان هستند و حتی تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا اطرافیان را تغییر دهند. مثلا دخترخانمی که بسیار حساس و زودرنج است از کوچک‌ترین مسئله از طرف خانواده همسر ناراحت شده و باعث ناراحتی و تشنج در خانواده می‌شود. اگر دقت کنیم می‌بینیم که این دخترخانم در خانواده خود نیز این مشکل را داشته و به فکر حل آن برنیامده است یا مثلا پسری که وقت‌شناس نیست و در خانواده خود کسی اهمیت این موضوع را به او نیاموخته و چه بسا موقعیت‌ها و شرایط خوبی را نیز از دست داده است، بعد از ازدواج نیز بابت این قضیه مشکلات زیادی را با همسر خود پیدا می‌کند.

 

پدر و مادر همسر مثل والدین خودمان هستند؟


من با این گفته که پدر و مادر همسرمان را مثل پدر و مادر خودمان بدانیم موافق نیستم. اگر پدر و مادر همسرمان را فقط پدر و مادرعزیز همسر عزیزمان بدانیم مسئله خیلی راحت‌ترمی‌شود. این موضوع را از همان اول در خودمان حل کنیم که همان احساس و احترامی که من نسبت به پدر و مادر خودم دارم همسرم نیز نسبت به پدر و مادر خودش دارد و هیچ‌وقت به دنبال تغییر این احساس نباشیم چراکه جز آسیب زدن به همسرمان، فایده دیگری ندارد. اگر این مسئله را بپذیریم و در ارتباطات با مسائل پیش آمده لحاظ کنیم خیلی از مشکلات اصلا به وجود نمی‌آید. مسئله بعدی نیز حفظ استقلال و تمامیت خانواده نوپای خودمان است. خیلی از مشکلاتی که بین فرد و خانواده همسرش پیش می‌آید به دلیل رعایت نکردن این حریم است.

رفت و آمدها را چطور کنترل کنیم؟


این موضوع به توافق شما با همسرتان بستگی دارد،مثلا اگر هردوی شما افراد برونگرا یا درونگرایی هستید به راحتی می‌توانید در مورد تعداد و زمان رفت‌وآمدها به تفاهم برسید.مشکل زمانی است که یکی از زوج‌ها درونگرا و دیگری برونگراست که در این مورد هم با شناخت شخصیت و علایق طرف مقابل به جای قضاوت و تحمیل نظرمان می‌توانیم به نظر مشترکی دست پیدا کنیم.پس در این مورد خود دو نفر تصمیم می‌گیرند.

چگونه با دخالت خانواده همسر مقابله کنیم؟


اول خونسردی خود را حفظ کنید.آدم عصبانی نه تنها خوب به مسئله پیش آمده فکر نمی‌کند بلکه باعث می‌شود اطرافیان نیز در مورد گفته‌های او شک کنند. بعد به آنها بگویید در مورد گفته یا پیشنهاد آنها فکر خواهید کرد، اگر موضوع اینجا تمام نشد و آنها در این خصوص پافشاری کردند به آنها یادآوری کنید که شما و همسرتان در زمان مناسب با هم همفکری کرده و تصمیم خواهید گرفت.در مواردی که آنها به حریم شما احترام نگذاشته و خواهان تاثیرگذاری بیشتری در زندگی و تصمیمات شما هستند باید صریحا این موضوع را به آنها یادآوری کنید که این موضوع را در زمان مناسب و با همسرتان بررسی خواهید کرد.

برچسب‌‌هایی به نام مادرشوهر و عروس


اینکه ما با چه نگرشی وارد زندگی جدید می‌شویم بسیار مهم است. مثلا اگر به عنوان یک دختر خانم در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که مادربزرگ و پدربزرگ همه تصمیمات مهم را می‌گرفتند و این باعث عصبانیت و نارضایتی و غصه خوردن مادرمان از دست پدرشوهر و مادرشوهرش بوده، در این حالت احتمالا ذهنیت خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهید داشت؛ از طرف دیگراغلب ما در مورد مادرشوهر یا عروس افکار منفی‌ای داریم که باعث جهت‌گیری منفی و رفتار منفی در ما می‌شود. مثلا در نظر بگیرید اگر مادر ما از ما کاری را بخواهد که در توان ما نیست و برایمان سخت است کم پیش می‌آید که از دست او ناراحت شویم و تلاش‌مان را می‌کنیم تا آن کار را انجام دهیم و اگر هم نتوانستیم موضوع خیلی کش پیدا نمی‌کند.حالا در نظر بگیرید اگر مادرشوهر از عروس تقاضایی داشته باشد که حتی دشواری کمتری نسبت به تقاضای مادرمان دارد، چه فکری خواهیم کرد؟ چه واکنشی نشان می‌دهیم؟ اگر نپذیریم چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ پیامدهای این نپذیرفتن حتی سال‌های سال گریبانگیر ما خواهد بود.

اگر از خانواده همسرتان دلخورید...


این مسئله اجتناب‌ناپذیر است پس برای آن آماده باشید. شما با خانواده‌ای که تاکنون تعاملی به این شکل نداشتید وارد ارتباط شده‌اید و حتما اختلاف نظر و سوءتفاهم پیش خواهد آمد. منتها بهترین روش برای حل مسئله ارزیابی درست مسئله و اتخاذ بهترین و مناسب‌ترین تصمیم و در نهایت عملی کردن تصمیمم‌تان است.اول مسئله‌ای که باعث ناراحتی شما شده است را بررسی کنید؛ مشکل اصلی چیست؟ اگر مادر یا خواهر یا نزدیکان خودتان این ناراحتی را به وجود می‌آوردند چه فکری درباره آنها می‌کردید، بعد سعی کنید خودتان را جای‌ آنها بگذارید و اتفاق پیش آمده را از نظر آنها ببینید، وقتی به اینجا رسیدید متوجه می‌شوید که بهتر و منطقی‌تر دارید موضوع را بررسی می‌کنید، حالا بعد از تشخیص مشکل آن را ارزیابی کنید؛ موضوع چقدر برای‌تان مهم است آیا نادیده گرفتن آن بهتر است یا صحبت کردن درباره آن؟بعد که تصمیم گرفتید آن را خودتان عملی کنید. در اینجا بهتر است بگویم خودتان مشکلات را حل کنید و آنها را به همسرتان موکول نکنید.حتی برخی مواقع بهتر است اصلا همسرتان را وارد مشکلات نکنید.

1+11  نکته طلایی برای جا کردن خودتان در دل خانواده همسر


1.‌ سعی کنید تا حد امکان در حضور مادرشوهرتان عصبانی نشوید. با رعایت ادب، نظرتان را در مورد موضوع مورد بحث اعلام کنید، اما صدای‌تان را بلند نکنید. پیش از آنکه کار به جاهای باریک برسد، با ادب و فروتنی بحث را خاتمه دهید.

2. اگر شما آن فردی هستید که مادرشوهرتان دوست دارد وقتش را با وی در آشپزخانه بگذرانید تا هم به او کمک کرده و هم احساس تنهایی نکند، گهگاهی همراهی کنید اما زیاده‌روی نکنید تا این عمل به وظیفه همیشگی‌تان تبدیل نشود. شاید فقط آخر هفته‌ها!

3. هیچ وقت رابطه همسرتان را با خانواده‌اش زیر سؤال نبرید زیرا این کار تاثیر بدی روی رابطه شما و همسرتان می‌گذارد. تلاش کنید بیشتر درباره مادرشوهرتان، علاقه‌مندی‌هایش و خلق و خویش بدانید.

4. ســعی کنید برای تصمیم‌گیری‌های  بزرگ خانه، نظر مادرشوهرتان را جویا شوید. بدین ترتیب هم از به وجود آمدن درگیری‌های احتمالی پیشگیری کرده‌اید و هم برای او احترام قائل شده‌اید.

5. با پیشنهادات خانواده همسر در حضور آنها، موافقت کنید ولی اعلام کنید که تصمیم‌تان را بعد اعلام خواهید کرد. سپس در تنهایی نظر واقعی خود را به همسرتان بگویید و باهم تصمیم نهایی را بگیرید و توسط او تصمیم خود را به خانواده‌اش اعلام کنید.

6. در بحث‌های خانوادگی آنها شرکت نکنید و از اظهارنظر کردن جدا خودداری کنید.

7. همیشه به خصوص در حضور مادرشوهر به وضعیت شوهرتان برسید.

8. در حضور خانواده شوهر به پسرشان احترام بگذارید و این را بدانید که با اولین بی‌احترامی به شوهر آن هم در حضور مادرشوهر، به او نشان دادید که اختلاف دارید و به او اجازه دادید که در زندگی خصوصی‌تان دخالت کند.

9. ‌در بحث‌ها و جدال‌های خانوادگی بهتر است شما حرفی نزنید. مطمئنا او با رفتارها و خصوصیات خانواده‌اش بهتر آشناست. پس در مواردی که میان شما و خانواده‌اش مسئله‌ای ایجاد شد قضاوت را به او بسپارید.

10. ‌هرکاری که امروز انجام می‌دهید، چند ماه دیگر به عنوان وظیفه شما تلقی می‌شود. پس مراقب کارهای‌تان باشید.

11. مادر شوهرتان با شما همسن و سال نیست. پس همواره احترام او را حفظ کنید و در شوخی کردن با او حد و مرز خاصی داشته باشید.

12. هرگز تعلق خاطر همسرتان به خانواده‌اش را کم‌اهمیت تلقی نکنید و سعی نکنید بین او و خانواده‌اش فاصله بیندازید.با این کار نسبت به این قضیه حساس‌تر کرده و بیشتر طرف خانواده‌اش هدایت می‌کنید.

 

منبع:مجله زندگی ایده آل/برترین ها

 

رابطه جنسی
مشاوره ازدواج،مشاوره جنسی
آموزش زناشوئی
آموزشهای جنسی
مشاوره جنسی،مشاوره آنلاین
فیلم رابطه جنسی
رابطه جنسی
رابطه جنسی
امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود