افکارو باورهای نا درست و اشتباه در خصوص ازدواج که میتواند باعث انتخاب
نا درست شود به شرح ذیل است
یکی از باورهای نادرست درباره ازدواج این است که ازدواج میتواند به بهبود
بیماران روانپزشکی کمک کند. منشاء شکلگیری این باور، این تصور نادرست است که
مشکلات جنسی، علت بروز بیماریهای روانپزشکی هستند بنابراین اگر فرد از نظر
جنسی ارضا و خلاء ناشی از نیاز جنسی او پر شود، شفا خواهد یافت!
معمولا خانوادههایی که چنین باور نادرستی دارند، فرزندان بیمار خود را به
ازدواج تشویق میکنند و اگر در این کار موفق نشوند، به زور و اجبار متوسل
خواهند شد درحالی که بروز بیماریهای روانپزشکی علل متعددی دارند؛ عوامل
ژنتیکی، تجربههای زندگی، یادگیری و عوامل اجتماعی میتوانند دست به دست هم
دهند و باعث بروز بیماری شوند. دارودرمانی و رواندرمانی بهترین گزینههای
درمانی هستند، نه ازدواج.
ازدواج نوعی تغییر است و هر تغییری چه مثبت و چه منفی، استرسزاست. ازدواج
بهعنوان تغییری مثبت و مهم، فشار روانی زیادی به بار میآورد. اگر والدین با
این دید به ازدواج نگاه کنند، متوجه خواهند شد ازدواج نهتنها به درمان
بیماریهای روانی کمکی نمیکند بلکه به عنوان یک عامل استرسزا میتواند این
بیماریها را تشدید کند بنابراین اگر قرار است ازدواجی انجام شود، بهتر است
زمانی باشد که بیماری روانی فرد درمان شده باشد. در اینگونه موارد برای ازدواج
فرد بهتر است نظر نهایی درمورد بهبود بیمار را پزشک اعلام کند، نه خانواده.
خیلیها به دختر و پسری که در شرف ازدواج هستند، میگویند: «قیافه را جدی
نگیر»، «قیافه اصلا مهم نیست چون پس از گذشت زمان برایت عادی میشود». البته
این درست است که معیارهای زیبایی نسبی هستند و هرکس بنا به سلیقه شخصی خود
معیارهای متفاوتی دارد. این هم درست است که اگر زیبایی و جذابیت جسمانی به
عنوان مهمترین ملاک یا تنها ملاک مدنظر قرار گیرد، انتخاب همسر مشکل خواهد
بود. اما نباید منکر این حقیقت شد که زوجها باید تا اندازهای برای هم جذابیت
داشته باشند و به اصطلاح ظاهر همدیگر را بپسندند تا به ازدواج با هم رغبت پیدا
کنند. گرچه این باور که با گذشت زمان، قیافه و زیبایی طرف مقابل عادی میشود،
تا اندازهای درست است؛ اما نکتهای که باید به آن توجه داشت، این است که چهره
زیبا و جذاب به مرور عادی میشود درحالی که چنین چیزی در مورد قیافه زشت صدق
نمیکند.
بسیاری از والدین در شهرها و روستاهای کشورمان هنوز هم به این باور پایبندند که
اگر دختری را با چادر سفید به خانه بخت فرستادند، باید به هر روشی با هر موقعیت
دشواری کنار آید و فقط مرگ باید او و همسرش را جدا کند. این اعتقاد نادرست در
بسیاری از مواقع باعث میشود عروس در یک وضعیت نابسامان و آزاردهنده، تنها راه
نجات خود را خودکشی، خودسوزی، فرار از خانه یا تسلیم و پذیرفتن این نوع زندگی
بداند.
ابتدا لازم است بین عشق و علاقه تفاوت قائل شد. عشق، به معنای علاقه شدید و
خواستن بیاندازه، توام با شیفتگی نسبت به طرف مقابل است. چنین چیزی میتواند
به احساسات خوشایندی مانند تعلق، لذت، شعف و سرخوشی منتهی شود. توجه بیشازحد
به عشق، مانع دیدن واقعیتها می شود. افراد عاشق اغلب تحتتاثیر عواطف مثبت و
شدید و خطاهای شناختی، دچار تحریف اطلاعات میشوند.
در چنین وضعیتی برخی اطلاعات مربوط به معشوق رنگ میبازند، برخی پررنگتر و
برخی کمرنگ میشوند. درنتیجه میتوان گفت عشق قبل از ازدواج میتواند تا
اندازه زیادی مشکلآفرین باشد درحالی که علاقهمندی قبل از ازدواج مانعی ایجاد
نمیکند. چه بسا افرادی که به دیگری علاقهمند هستند اما با وجود علاقه از
توانایی قضاوت درست برخوردارند یعنی طرف مقابل را با امتیازها و ضعفهایش در
نظر میگیرند. این گروه میتوانند انتخاب مناسبی داشته باشند.
اعتقاد به این باور نادرست باعث میشود فرد در فرایند تصمیمگیری، تحت فشار
الزام درونی «شانس» قرار گیرد زیرا داشتن چنین باوری همواره این احساس را در
فرد ایجاد میکند که مبادا با رد کردن پیشنهاد ازدواج فرد موردنظر، شانس ازدواج
را برای همیشه از دست بدهد...
ترس و اجتناب حاصل از اعتقاد به این باور، باعث میشود فرد عجولانه به کسی که
شناخت کافی از وی ندارد، پاسخ مثبت بدهد زیرا نگران است این موقعیت را از دست
بدهد و مورد مناسبی هم سر راهش قرار نگیرد.
منبع: سلامت
|
|
امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود
تردید در انتخاب همسر، دودلی در انتخاب همسر،شک در انتخاب همسر،اگر درباره همسر آینده تان مردد هستید یا حس خنثایی به گزینه ازدواج تان دارید، یا حتی اگر خیلی داغید و فکر می کنید همسرتان را یافته اید و با وجود همه مشکلات، عاشقش هستید، این سوال ها را از خود بپرسید و به آنها جواب دهید. جواب شما به این سوال ها نشان می دهد که عاطفه تان کجای این قصه است.
فکر کنید اگر قرار باشد مادر یا پدر بچه ای باشید، دوست دارید فرزندتان خصوصیات همسرتان را داشته باشد؟ چهره اش شبیه او باشد و مثل او رفتار کند؟ دوست دارید انسانی را به این دنیا بیاورید که با او مشترکا در به دنیا آمدنش سهیم هستید؟ بخشی از وجود ما با تولد فرزندمان تکثیر می شود. اگر دوست ندارید فرزندتان، این میراث به جا مانده از شما شبیه به همسرتان باشد شک نکنید که ازدواج موفقی نخواهید داشت. حتی اگر تصمیم داشته باشید هیچ وقت بچه دار نشوید، باز باید این سوال ها را از خودتان بپرسید و به آن پاسخ دهید. اینجا بچه موضوعیت ندارد، بلکه مهم این است که شما چقدر عمیقا به رفتار و ظاهر همسرتان احترام می گذارید و آن را می پسندید.
اگر فکر می کنید شان و شخصیت شما به گونه ای است که با ورود به این خانواده جدید، هم خودتان و هم خانواده تان احساس بدی پیدا می کنند، قدری تامل کنید
با ازدواج، شما عضو یک خانواده جدید می شوید و حکم دختر یا پسر آنها را پیدا می کنید. آیا ورود به این خانواده جدید برای شما خوشایند است یا نسبت به آن احساس بدی دارید؟ اگر فکر می کنید شان و شخصیت شما به گونه ای است که با ورود به این خانواده جدید، هم خودتان و هم خانواده تان احساس بدی پیدا می کنند، قدری تامل کنید. فکر نکنید حساب همسرتان از خانواده اش جدا است و اگر خانواده اش مطلوبتان نیستند اهمیت ندارد. هر فرد نماینده خانواده خود است و حتی اگر توانسته باشد رفتار و ظاهر خود را از آنها متمایز کند، باز هم در ریشه، همان خواهد بود. از آن مهم تر، جدا کردن یک فرد از خانواده اش غیر ممکن است. سعی نکنید بعد از ازدواج همسرتان را از آن خود کنید و رابطه تان را با خانواده او از بین ببرید. ازدواج ها هر قدر هم خوب و موفق باشند، وقتی مخالفت یا اختلاف با خانواده ها در میان باشد خیلی زود سست شده و از هم می پاشند.
این سوال هم ظاهر همسر شما را شامل می شود و هم باطنش را. آیا از این که با او دیده شوید، او را به همکاران و دوستان و فامیل معرفی کنید یا با او قدم بزنید خوشحال می شوید یا خجالت می کشید؟ در اماکن عمومی رفتارش باعث مباهات شما است یا مایه سرافکندگی تان؟ اگر همین ابتدای کار احساس می کنید از بودن در کنار او خجالت می کشید یا با ظاهر و رفتارش راحت نیستید، قید این ازدواج را بزنید. معمولا چیزهایی که ما از آنها دلزده می شویم هیچ وقت برایمان خوشایند نخواهند شد. در واقع زیبایی ها شاید عادی شوند، اما زشتی ها هیچ وقت عادی نمی شوند.
ابتدای آشنایی خیلی ها فکر می کنند تحت هر شرایطی می توانند کنار هم دوام آورند. زیر سقف آسمان و روی فرش زمین، باز هم عاشقانه زندگی خواهند کرد. این رویاهای عاشقانه خیلی وقت ها غلط از آب در می آید. اگر می خواهید بدانید همسر مناسبتان را یافته اید یا نه، تصور کنید در یک جزیره خالی از سکنه با او حبس شده اید. فکر می کنید زندگی ماجراجویانه و جالبی خواهید داشت یا پر از کسالت و سکوت و تلخی؟ حاضرید همه عمر در یک جزیره با او باشید؟ به اندازه کافی حرف برای زدن دارید؟ می توانید با هم از پس زندگی برآیید؟ اگر جوابتان به این سوال ها مثبت است (و البته تحت تاثیر تب عاشقی قرار ندارید و می توانید منطقی فکر کنید) می توانید از این مرحله هم به سلامتی عبور کنید.
منبع : tebyan.net
|
|
امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود