ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

خیانت مشروع ـ عشق نامشروع

 

خیانت مشروع ـ عشق نامشروع

مقاله از: ساقی لقایی

پلان 1:
داشت از سر کوچه می پیچید که احساس کرد دو تا چش دارن می پانش. با احتیاط سرش رو بلند کرد و زیر چشمی نگاش کرد. یهو سر خورد تو ده دوازده سال پیش:
ساعت 2:10 دقیقه که می شد، به بهونه ای میومد لای در رو باز می کرد که ببیندش.  با لباس یک دست خاکی رنگ سربازی می اومد. خودش رو بی تفاوت نشون می داد، وقتی که چشمای دختر زل می زد بهش و تشنه، نگاش می کرد. تو چشماش برق بود. خواهش بود. اما غرور بر خواهش برق آسا غلبه داشت. بی نیاز جلوه می کرد، اما دختر می دونست که همش لافه. چیزی که آزارش می داد، بی تفاوتی اون بود. و بعد شوهر کرد: شوهرش دادن. و صاحب اون نگاه برق آسا باز هم بی تفاوت بود.

نگاهش رو دزدید. دیگه وقت نگاههای آتشین گذشته. باید به بچه هاش فکر می کرد. هر چند که دل خوشی از شوهرش نداشت. شوهر؟ نه اون شوهر نبود. فقط یه نام بود تو شناسنامه ش. نام پدری برای بچه هاش. پدری که پدری نمی کرد.از اون روز بود که آتش عشق کهنه برگشت به وجودش و شب و روزش رو شعله ور کرد. چه شبهایی که پدر بچه ها خونه بود و چه شبهایی که می رفت پیش زن صیغه ایش. شوهر، از وقتی دستش رو شده بود، دیگه ابایی نداشت از خونه نیومدن. قبلا حتما دلیلی می تراشید. ماموریتی! شب کاری! اما از وقتی دستش رو شد، دیگه قبح ماجرا ریخت: خلاف شرع که نکردم، صیغه مه! حلالمه! شبایی که پدر بچه هاش نبود، آسوده تر بود. چشمهاش رو روی هم می گذاشت و به برق نگاه پرخواهش روزگار دور فکر می کرد. همین طور بود که نتونست "نه" بگه بهش، اون شبی که از دیوار پریده بود تو خونه ش و خزیده بود تو رختخوابش. شبهای دیگر هم …حالا دست اون هم رو شده. شنبه دیگه سنگسارش می کنن. آخه عشقش نامشروع بوده. نگران بچه هاش بود. کاش خاک می ریخت رو شعله های اون عشق قدیمی و خاکسترش می کرد. اون عشق قدیمی دیگه فقط خواهش تن بود. از روزی که تو وجود اون چشمای براق پرخواهش اشتراکاتی با پدر بچه هاش پیدا کرده بود.

پلان 2:

شنبه دیگه حقش رو می ذارن کف دستش، زنیکه ی پتیاره رو. حیف نونی که تو این ده سال گذاشتم سر سفره م کوفت کنه. نکنه بچه هام بهش برن؟ نکنه دخترم لنگه ننه ش بشه؟ باید حواسم رو جمع کنم. باید عیال صیغه ایمو بیارم پیش بچه ها تا مراقبشون باشه. باید پسرم رو تیر کنم تا حواسش شیش دانگ پی خواهرش باشه تا دست از پا خطا نکنه. زنیکه دلیل میاره واسه من: اگه تو به زندگی پایبند می موندی، هیچ کدوم از این اتفاقا نمی افتاد!من زن گرفتم. شرعی و قانونی! اگر هم اوایل پنهان کردم، گفتم حسودیت نشه و چشمت به زندگی ت باشه و به بچه هات برسی. که ناخلف بودی و نموندی. هار شدی و رم کردی. کاش خودم کشته بودمش. مثه اون مردک قرمساق خفه ش می کردم. حیف که پلیس رسید و نشد این یکی رو هم بفرستم درک. به درک! بهتر! بذار سنگسارش کنن، زنیکه ی بی آبرو رو.

 

نظرات 8 + ارسال نظر
مانی پنج‌شنبه 24 خرداد 1386 ساعت 09:11

واقعآ چرا به خودشون این اجازه رو میدن این چه قانونیه که علی اجراش نکرد و اینا کاسه ی داغ تر از آش شدن ؟
به چه حقی؟ چرا مردا هر کاری می خوان بکنن ؟ اون وقت اسمش باشه شرع اما ............
کاش روزی برسه که خدا به اونایی که به نامردی این قانون و اجرا می کنن سنگ اول بزنه
این نظر تآیید نشه لطفآ.شاید دردسر بشه

اردوان یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 11:51

ستاره دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:01

زن حقیره..زن موجود پست تره..عنصر وجودیش پایین تره..حق برای زن معنی نداره .آخه اصلا حق به موارد مربوط به زن ارتباطی نداره. ......
خیلی از آقایون این جوری فکر میکنن...حتی با چهره ای کاملا غلط انداز.حتی با یک کراوات و ریش تراشیده..حتی با اداره یک شرکت کامپیوتری و اعای تحصیل در خارج. و نوشتن ماهانه بیش از تعداد انگشتان دست مقاله حمایت از زنان.
تقصیر از خانم هاهم هست.. ولی این یه حسه که ایشان نسل به نسل ارث بردند. واسه تکون دادن این حس تلاش زیادی لازمه.....
و احتمالا من یکی این کاره نیستم...
آقای مجد من تسلیم ام

سلام

خیلی زود میدونو خالی می کنید . این خوب نیست

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 16:12

جالب بود و تاثیر گذار

خواهش می کنم . وظیفه بود

زهره دوشنبه 4 تیر 1386 ساعت 18:12

ای تعجب نیس وقتی خانوما این طور دچار خود کم بینی ان
البته که فقط مردای عقب مانده و زنای خود سانسور این گونه فکر می کنن.

به هر حال هر کسی نظری داره ممنونم از شما

فاطمه سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 16:09

واقعا پلان قشنگی بود .و خیلی هم دردناک .کاش قبل از اینکه دیر بشه یه فکری واسه زندگیمون و عشقمون بکنیم . تا یه روزی مجبور نشیم هم عشقمون هم زندگیمون و یه جا از دست بدیم

سیما یکشنبه 2 فروردین 1388 ساعت 00:37

سلام نمی دونم واقعا چی بگم. شرع ؟ قانون؟ بهتر نیست به جای قانون و شرع به این حرکت بگن خیانت قانونی؟؟؟!!
هر دو دنبال هوس... اما یکیش شرعی و قانونی و یکیشم ....سنگسار
جالبه واقعا...!

هادی پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 09:59

دوستان من اگر هر چیزی در جای خود قرار گیرد خواهیم دید که تمام دستورات اسلام زیباست.از شما میپرسم مثلا ایا مردی بدون اجازه همسر میتواند مجدادا ازدواج کند؟ ایا مردی که عادل نیست می تواند بیش از یک همسر ولو با اجازه همسر اولش داشته باشد؟ شرایط سنگسار چیست ایا هر زنی را که یک نفر گفت زنا کرده سریع سنگسار می کنند؟ فلسفه ازدواج موقت چیست و برای چه کسانی است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد