اعظم صفایی:اختلافات زناشوئی در میان زوجها از آن دسته مسائل طبیعی است که اغلب در هر خانوادهای شاهد آن هستیم وزمانی این مسآله امری غیر طبیعی تلقی میشود که به کرات رخ داده وبه دنبال آن نزاع ودرگیری پیش آید ؛در این مرحله است که زوج نیازمند کسب مشاوره واخذ راهکار مناسب برای حل اختلاف هستند .اغلب مشاوران وروان شناسان معتقدند،فراگیری مهارتهای ارتباطی میان زوجین کمک موثری به کاهش اختلافات میان آنان کرده واز بروز بسیاری از دعواهای خانگی و موارد خشونت میکاهد وضرورت دارد در کتب درسی واحدی تحت این عنوان در نظر گرفته شود تا کمتر شاهد وقوع پدیده ناگوار طلاق در کشور باشیم.
محسن حسن زاده،کارشناس ارشد روان شناسی ومشاور خانواده در این خصوص
به خبرنگار سلامت نیوز گفت: امروزه اغلب مردم بویژه در شهرهای بزرگ
دچار افت کیفیت زندگی شدهاند.این کیفیت در هفت قسمت گنجانده
میشود: خوراک،خواب،روابط زناشوئی،معاشرت،مسافرت،ورزش و عبادت که
به نظر میرسد در تمام این جنبههای زندگی دچار افت کیفیت هستیم که
برگرفته از سبک زندگی پرخطر است وطی بیست ساله اخیر شدت یافته است
.
در روان شناسی الگوی غلط این سبک از زندگی تحت عنوان تیپ شخصیتی «ای» نامگذاری میشود. افراد قرار گرفته دراین تیپ شخصیتی اغلب تند تند صحبت میکنند،به سرعت راه میروند،عجول و کم صبر بوده ،فزون خواه وبی قرار هستند،منتظر تأیید دیگران بوده واغلب بیماریهای روان تنی در این افراد بیشتر از سایرین ایجاد میشود وعمر کوتاهی دارند.این افراد علی رقم بهره هوشی بالایی که دارند ،بر رفتارهای خود کنترل ندارند و در مقابل این گروه تیپ شخصیتی«بی» قرار دارد که منطقی و منظم هستند و با اصول زندگی میکنند. ازدواج با تیپ شخصیتی «ای»معمولا باعث بروز مشکلاتی برای شریک مقابل خواهد شد وسبک زندگی را به سمت پیروی از الگوهای غلط سوق میدهد.
این افت کیفیت در زندگی موجب شده است تا مردم به شدت عصبی باشند و صبر و تحملها پایین بیایید .پرخاشگری و عدم تحمل از عواقب این شیوه نادرست در زندگی است. از طرفی افراد از فعالیتهای روزمره لذت نمیبرند وتنها کارها حکم انجام وظیفه دارد آنها حساستر از گذشته شده وبه قول قدیمیترها مو را از ماست میکشند.
وی افزود: اغلب در میان زوجها شاهد بروز رفتارهای پرخاشگرانه
هستیم بطوریکه رفتار یکدیگر را بطور مداوم زیر سوال میبرند واغلب
تنوع طلب شدهاند و از یکدیگر لذت نمیبرند و جلب روابط فرا
زناشوئی میشوند .سطح توقع افراد در ادامه روند غلط سبک زندگی بالا
رفته است وفزون خواهی و کمالگرایی افراطی در میان افراد افزایش
یافته است.
آنها به دنبال جبران محرومیتهای مالی،اجتماعی وجنسی سبک غلطی در زندگی پیش گرفته اند وتنها به فکر ارضای نیازها ومحرومیتها هستند ومتأسفانه در فکر دستیابی خواستههای مالی وعاطفی به زودترین زمان ممکن هستند و این شتاب در زندگی قطعا کیفیت آن را پایین میآورد.
این مشاور خانواده ضمن اشاره به این موضوع که فزون خواهی و کمال
گرایی به دنبال خود کار بیش از اندازه را به همراه دارد گفت: افراد
از صبح تا شب علی رقم احساس نیاز واقعی در حال کارکردن هستند و این
مسأله در شهرهای بزرگ بیشتر دیده میشود که به مرور زمان پیامدی جز
فرسودگی شغلی به همراه نخواهد آورد.در نتیجه به دنبال این فرسودگی
شغلی افسردگی ایجاد میشود که این مساله به طریقی ولو کم در اغلب
افراد جامعه دیده میشود و موجب میشود کیفیت زندگی پایین بیاید
وضعف اعصاب ،پرخاشگری از عواقب همین افسردگی ها است که در نهایت
ارمغانی به جز ایجاد یک زندگی روتین وخسته کننده به همراه ندارد.
حسن زاده در ادامه گفت: برخلاف این مسأله اگر زندگی بر پایه کیفیت
صحیح باشد ،آرامش بیشتری به همراه داشته وازبروز بسیاری از استرس
ها میکاهد.در نتیجه تنش روانی،افسردگی ومشکلات خانوادگی کمتری
ایجاد خواهد کرد.مشکلی که در جامعه ما برخلاف جوامع دیگر افزایش
دارد ،بالا بودن سطح اضطراب است. روانشناسان معتقد هستند زمانیکه
تنش روانی منبع خارجی نداشته باشد،اضطراب نامیده میشود وزمانیکه
منبعی برای وجود آن هست این تنش استرس تلقی میشود.
متأسفانه 50 درصد از مردم جامعه ما کیفیت خوراک پایینی
دارند،50درصد روابط زناشوئی در سطح پایینی قرار دارد واغلب مختصر
با عجله و کوتاه است،مسافرتهای افراد پر از استرس وحادثه است چراکه
افراد معمولا عجول وبی صبر هستند،مهمانیهای افراد تنها به عنوان
کانون مقایسه تجملاتی است، رفتارهای مذهبی در مواردی با دید چشم
وهم چشمی وبزرگ نمایی صورت میگیرد ودر بحث ورزش هم به دلیل وجود
مشغله های کاری با ضعف مواجه هستیم.در نهایت کیفیت زندگی در این
هفت حوزه پایین است و متأسفانه در زندگی زوجها وروابط مابین آنها
تأثیر سوئی به همراه داردوسر منشاء اغلب نزاعها ودر گیری ها است.
حسن زاده در پاسخ به این پرسش خبرنگار سلامت نیوز که راهکار مناسب
در مواجه با اختلافات زناشوئی چیست اظهار داشت: اولین اقدام از سوی
زوج مراجعه به مشاور است . در مشاوره اولین اقدام شناسایی تیپ
شخصیتی دو طرف است و اینکه آیا طرفین در تیپ شخصیتی «ای» که
متأسفانه در جامعه ما بسیار دیده میشوند قرار میگیرند یا خیر؟
این افراد معمولا عجول ،تند،شتابزده،بیقرار و کم صبر هستند. اگر هر
کدام از زوجها در این تیپ قرار بگیرند اولین اقدام تغییر سبک زندگی
آنهاست که با چند جلسه مشاوره امکان پذیر است.
اصلاح سبک زندگی در هفت جنبه نام برده شده اعم از خوراک،خواب و
اصول زناشویی وغیره ضرورت دارد چرا که تغییردر نحوه زندگی وپیروی
از سبک صحیح اولین گام در حل مشکلات ناشی از آن است و قطعا با
بهبود شرایط زندگی اضطرابهای زندگی کاهش پیدا میکندو در نتیجه
مشکلات عصبی ونزاعهای به دنبال آن هم برطرف خواهد شد و تا زمانیکه
بیولوژیک فرد تنظیم نباشد نمیتوان نحوه تفکر ومشکلات ناشی از
نیازهای روحی و عاطفی او را درمان کرد.
این مشاور خانواده در ادامه گفت: زمانیکه بستر روانی آماده
باشد،میتوان نسبت به حل مشکلات ناشی از عدم تفاهم اقدام کرد.
آموزش مهارتهای ده گانه نظیر مدیریت استرس،تفکر نقاد ومدیریت کنترل
خشم کمک بزرگی به زوجها میکند و شناسایی ضعف افراد و کمک گرفتن از
مهارتهای زندگی بسیار موثر است.شناخت مسائل ایجاد کننده درگیری کمک
زیادی به حل مشکل میکند؛بطور نمونه گاهی مشکل بر سر نیش و
کنایههای زبانی یکی از زوجین حادث میشود و در مواقعی هم دلیل بحث
بروز سوءتفاهم و عدم اقناع کلامی است. تشخیص اینکه مشکل با چه کسی
است بر عهده مشاور است ومعمولا با استفاده از تکنیکهای خاصی در
روانشناسی صورت میگیرد.
وی در خصوص رفتارهای غلطی که زوجها در مقابل شریک زندگی مرتکب
میشوند افزود:این موارد به صورت فهرست وار عبارتند از:
*اختصاص زمان بیش از اندازه به کاروفعالیتهای اجتماعی
*تنوع طلبی وروابط فرا زناشویی
*حساسیتها ونگرشهای منفی به زندگی که اغلب از سوءبرداشتها نشأت
میگیرد.
*توقع بیش از اندازه وکم صبری نسبت به دریافت آمال وآرزوهای مادی
ومعنوی
*عدم کنترل بر رفتار و پرخاشگری نسبت به شریک زندگی که از عدم
توانایی در کنترل هیجانات ناشی میشود.
*عدم توانایی حل استرس و اضطرابهای موجود در زندگی
حسن زاده در انتها اظهار داشت:بخشی از مشکلات میان زوجها به دست
تدابیری که از سوی صاحب نظران اندیشیده میشود قابل درمان است. بر
این اساس مسئولین با ارائه مفاهیم شناختی از طریق تریبون رسانههای
ارتباط جمعی کمک بزرگی به کاهش آمار طلاق و پیشگیری از اختلافات
زناشویی خواهند داشت. شناساندن تیپ شخصیتی «ای»به مردم که متأسفانه
در جامعه مابسیار دیده میشود یکی از این مسائل شناختی است.تغییر
سبک زندگی افرادیکه تیپ شخصیتی نوع «ای »هستند حتی در کاهش
بیماریهای روان تنی موثر است.
متأسفانه این روزها انسانهاما بین سلامت و بیماری روانی در گذر
هستند واغلب به سمت بیماریهای روانی سوق مییابند ؛برهمین اساس
شناساندن تیپهای شخصیتی به زوجها و درمان مشکلات شخصیتی مهمترین
کمک به حل آسیبهای ناشی از آن است
منبع : سلامت نیوز
از هر منظری که به رابطه جنسی نگاه کنیم، می بینیم درد نه مرحله ای از این رابطه است و نه در ارگاسم جایی دارد. اما هستند زن و شوهر هایی که دوست دارند وقتی وارد رابطه جنسی می شوند درد هم به عنوان شخص سوم در رختخواب همراه آن ها باشد. اما آیا این به معنی آن است که این زن و شوهر ها حتماً به اختلال سادیسم یا مازوخیسم جنسی مبتلا هستند؟ پاسخ منفی است.
گاهی همسرتان برای وارد کردن درد به عنوان یک شیوه ی تنوع بخش راضی نیستید، قبل از هر اقدامی با او صحبت کنید و احساستان را به او بگویید. چرا که این امکان وجود دارد که او سکوت شما را حمل بر رضایت تان کرده باشد
سادیسم و
مازوخیسم جنسی به ترتیب به معنای آزار گری و آزار طلبی جنسی هستند
و برای نسبت دادن هر یک از آن ها به یک فرد یا زوج، باید چند مؤلفه
وجود داشته باشند:
اول اینکه خیالپردازی ها، میل ها و یا رفتارهایی مثل کتک زدن، فحش
دادن و مجبور کردن دیگری به اطاعت کردن (در سادیسم) و کتک خوردن،
بسته شدن به تخت و تحقیر شدن (در مازوخیسم) باید دست کم به مدت شش
ماه به صورت مکرر در فرد وجود داشته باشند. یعنی اگر مثلاً سالی یک
بار اتفاق بیفتد، این معیار از وی ساقط می شود.
به غیر از این، همسر فرد مبتلا از این وضعیت راضی نیست و به آن به
چشم یک عامل مخرب رابطه و یک تهدید نگاه می کند نه یک محرک لذت
جنسی.
جنبه سومی که برای تشخیص این اختلال ها مهم است این است که چنین شخصی آن قدر در فکر و خیال این رفتارها غرق می شود و یا به طوری درگیر انجام این رفتار ها می شود که در کار، زندگی و روابط اجتماعی دچار مشکل می شود. نکته دیگر این است که افراد مبتلا به این دست از اختلال ها، فقط از راه درد وارد کردن و یا درد کشیدن، به لذت جنسی می رسند و راه های دیگر برای آن ها کارآمد نیست.
با توجه به این چهار فاکتور که گفته شد، آیا اگر زن یا شوهری گه گاهی برای تنوع، خواهان کمی خشونت در رابطه باشد (نه شش ماه به دفعات مکرر)، و با شیوه های دیگر هم به اوج لذت برسد، و همسرش از این وضعیت راضی باشد و این مسئله به کار و زندگی اش صدمه ای نزده باشد، یک بیمار مبتلا به اختلال آزار طلبی یا آزارگری جنسی شناخته می شود؟ باز هم پاسخ منفی است. چرا که به غیر از این چند عامل که مطرح شد، در مورد این گروه از همسران که کم هم نیستند، آزار چه در وجه دادن و چه در وجه گرفتن آن، جدی نیست و از آن صرفاً برای افزایش دادن هیجان رابطه استفاده می شود نه به عنوان تنها راه ایجاد کننده ی لذت. این در حالی است که در اختلال های سادیسم و مازوخیسم جنسی، صدمات کاملاً به قصد وارد کردن درد یا کشیدن درد اعمال می شوند و فرد مبتلا (شاید هم زوج مبتلا) به جز آن راه دیگری برای لذت جنسی خود بلد نیست. گذشته از آن، اختلالات سادیسم و مازوخیسم جنسی اختلالاتی نادر هستند و افراد کمی به آن ها مبتلا می شوند.
افراد مبتلا به این دست از اختلال ها، فقط از راه درد وارد کردن و یا درد کشیدن، به لذت جنسی می رسند و راه های دیگر برای آن ها کارآمد نیست
حالا با این
توصیفات اگر شما از رَویه ی گاه گاهی همسرتان برای وارد کردن درد
به عنوان یک شیوه ی تنوع بخش راضی نیستید، قبل از هر اقدامی با او
صحبت کنید و احساستان را به او بگویید. چرا که این امکان وجود دارد
که او سکوت شما را حمل بر رضایت تان کرده باشد و بر همین اساس به
تنوعی که به خیال خودش در رابطه تان به وجود آورده مصرّ باشد. مثل
همیشه یادتان باشد که در زمان صحبت کردن از «من» به جای «تو»
استفاده کنید مثلاً بگویید «من از این شکل از دخول آزرده می شوم» و
یا «من از اینکه بخواهم تلاش کنم دردی به تو وارد کنم اذیت می
شوم».
با مشورت او راه های دیگری را طراحی و امتحان کنید. سعی کنید با
کمک جایگزین های مناسب، رابطه تان را لذت بخش تر و غنی تر کنید.
اگر اصرار او پا بر جا باقی ماند و یا دفعات یا شدت آن افزایش پیدا
کرد، به یک درمانگر رفتارهای جنسی مراجعه کنید
منبع : تبیان