ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

زنانی که از ازدواج می ترسند…

 

 

زنانی که از ازدواج می ترسند…
 

ما 2 گروه زن داریم که به دلیل ترس از انتخاب بد حاضر نیست ازدواج کنه.گروه اول زنانی هستند که منتظر یه فرصت خوب هستند.اینها خیلی خطرناک دارن حرکت میکنند.افرادی هستند که زیر نگاه شدید اطرافیان قرار دارند و مسلماً نمی خواهند که پس از ازدواجشان بشنوند : اِهه ، یارو رو! اینهمه صبر کرد آخرش با این تحفه ازدواج کرد! از طرفی بی اعتمادی به در و دیوار و عدم شناخت فاکتورهای صحیح یک نفر قدرت بله گفتن را ازشون سلب میکند.آنها یه فرد کاملاً تضمین شده رو از هر نظر می خواهند. اونها هزینه زمانی گزافی رو دارن پرداخت می کنند و مسلماً می خواهند از اینهمه هزینه سودی عایدشون بشه و همچنین مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنند. دخترانی که باید یه چیزهایی رو به بعضی ها ثابت کنند و برای یک مرتبه هم که شده پوزشون رو بزنند! این گروه باید به چند نکته توجه کنند.
1-این هزینه سنگینی رو که شما در حال پرداختش هستید باعث میشه که سطح انتظاراتتون بالا بره.شما معمولاً بعد از ازدواج خیلی بیرحم میشین! چون زمانی دیگه برای از دست دادن ندارین و شوهرتون نباید در خوشبخت کردنتون فس فس کنه! شما شانس هیچ آزمایشی رو بهش نمیدین و اون فرد نگونبخت باید تمامی هزینه هایی که شما کردید رو سریعاً بهتون پس بده!! مسلماً اگر فرد توانایی کافی برای این مهم نداشته باشه و کسی باشه که درک حسی بلد نباشه شما وی را خواهید کشت!

2-بدونین هر ثانیه رو که اضافه میکنین 6 برابرش شرط انتخاب یک نفر رو سخت تر میکنین.شما همواره انتظار یک فرد خاص رو دارید…یه خبر بد هم که باید بهتون بدم اینه که اکثراً پیداش نمیکنین! واقعیت اینه انتخابهای شما بعد از مدتی شروع میکنه به کم شدن.بلایی هم که از آسمون ممکنه نازل بشه! اینه که بعد از مدتی دچار وحشت تنهایی بشین و در نتیجه به اولین کور و کچلی که یک هزارم خواسته های قبلتون رو نداره شوهر کنین و مجبورین کلی هم ازش در مقابل تعجب اطرافیان دفاع کنین!
3-شما از یک فرد معمولی انتظار بیشتری از همسرتون دارید . شما عموماً خودتون رو سرکوب حسی و جنسی میکنین.دچار یک افسردگی پنهان میشین و نهایتاً همواره منتظرین که فرد مورد نظرتون بیاد و رل فرمان زندگی رو ازتون بگیره تا شما یه نفسی بکشین و دیگه مسؤل رانندگی نباشین!شما می خواین کولر رو بزنین و یکم چشماتون رو ببندین و استراحت کنین! مشکل اینجاست که شوهرتون هم دقیقاً همین مرگش بوده که خواسته ازدواج کنه! حالا اون هم دیگه توان نداره و میخواد فرمان رو ول کنه و کنار شما استراحت کنه! خب ، حالا کدوم دره رو می پسندین که بیوفتین توش؟!
زنانی هستند که از مردها متنفر شدن و اگه بتونن نسلشون رو منقرض میکنن! اینها کمبود ها و ضربات عاطفی و همچنین نگرش غلطی که به روابط مرد و زن داشتن باعث شده من برای جن هم آرزوی چنین زنانی رو نکنم!البته اینها بیشتر دارن پوست خودشون رو میکنن تا دیگران! نکته جالب اینکه اینها در ازدواج موفق به حساب میان! چون تمام موارد احساسی رو بچه گانه و روابط زناشویی رو کوته فکرانه میبینند و در گیر مسائل مهمتری!! هستند غالباً با یک تیکه پاره آجر مثل خودشون ازدواج میکنن و اینقدر خشک و قفل منطق هستند که حرف هیچکس رو نمیپذیرند و در نتیجه کاملاً راحتند! من خیلی سوال از این گروه دارم ولی چون میدونم دارم آب تو هاون میکوبم حرفی نمیزنم!

اما گروه اول اگر به این شیوه ادامه دهند همه چیز را از دست خواهند داد و باید نکاتی را رعایت کنند تا زندگی برای آنان شیرین شود!!
1-باید بگم زنان ایرانی زندگی میکنن واسه شوهر کردن! این واقعیت زندگی اونهاست.از هر سمت هم ببینی بازم همینه….خانمهای گرامی، این تفکر پوچ رو بریزین دور که خوشبختی رو از ازدواج انتظار دارین.غلطه ، مردوده ، میگیرین چی میگم؟ در دنیای امروز رد شده. مردی که نتونسته خودش رو خوشبخت کنه چطور قراره شما رو خوشبخت کنه؟ خودش هزارتا عقده داره و حالا میخواد شما جوابگوی اونها باشین!ازدواج فقط یه روش زندگیه و اون احمقی هم که گفته تنها و بهترین روشه مال 2 قرن پیش بوده! ازدواج ممکنه به خوشبختی ختم بشه ولی راه اون نیست.
2-هر مقدار زمان لازمه مصرف کنین ولی به خاطر فشار اطرافیان ازدواج نکنین.شما حق دارید جوری که دوست دارید باشید.
3-این فکر غلط که زندگی از بعد ازدواج شروع میشه رو بریزین دور.لذت، تفریح، تجارت، آسایش و همه اون کارهایی رو که به اشتباه فکر میکنین باید حتماً با شوهر باشه رو از همین الان شروع کنین.بخاطر ازدواج زندگی رو فراموش نکنین.چه اشکالی داره که شما در مسیرهایی که فکر میکنین علاقه دارین فعالیت کنین و به خودتون برسین.انتظار خوشبختی از همسر داشتن غلطه! بلکه شما باید با ازدواج خوشبخت تر بشین.چه اشکال داره شما وارد بازار بشین ، وارد بورس بشین ، امتحان کنین ، شکست بخورین، پیروز بشین، سرمایه گذاری کنین ، جهانگردی کنین و کلاً خودتون رو وقف چیزی که ازش لذت میبرین بکنین….

منبع : tiztaz     تاریخ قرارگیری مطلب بعدی : ۱۰ / ۴ / ۱۳۸۵

 

ازدواج در سنین کم و مشکلات آن

 

چه سنی برای ازدواج مناسب ترین سن می باشد؟

کلا احتیاج به شریک در زندگی ، پذیرفتن مسئولیت یک یا چند نفر در غالب خانواده ،عضق ورزیدن به همسر و فرزند و تامین سایر نیازهای اعضای خانواده شاید در بیان ساده باشد اما در عمل سخت خیلی از پسرها را می شناسم که علی رغم بالا بودن سطح مالی پس از چند سال یا حتی چند ماه زندگی به شکست برخوردند به نظر من برای ازدواج سنی نمی شود در نظر گرفت چرا که ازدواج یک مرحله از زندگی است و برای وارد شدن به این مرحله آماده شدن و رشد کردن عقل و جسم والبته بوجود آوردن شرایط مناسب بسیار بسیار اهمیت دارد حالا یک نفر این شرایط را در سن 20 سالگی در خود می بیند و یک نفر در سنین بالا تر یا حتی پایین تر از کجا بفهمیم از نظر فکری و عقلی به رشدی رسیدیم که ازدواج کنیم ؟ من از حرفهای پیچیده دیگران استفاده نمی کنم برای شناختن رشد عقلی خود یک پیشنهاد دارم در نظر بگیرید شما الان در هر سنی که هستید 18 سال 20 ساله 25 ساله 30 ساله یا بیشتر یا کتر دختر یا پسر و یا زن و مرد فرق نمی کند در سن کنونی تصور می کنید خیلی از مسائل زندگی را می دانید و تصور می کنید بهترین تصمیم ها را میگیرید و البته معیاری هم که برای ازدواج دارید فکر می کنید بهترین الگو می باشد اما فقط کافیست یک سال بزرگتر شوید می بینید که چقدر تفاوت کرده اید شاید الگوهای شما برای ازدواج تغییر کرده و یا به آن اضافه شده همین الان یک موضوعی که سال پیش برایتون پیش اومده را تصور کنید شاید امسال عملکرد سال پیش خود را در قبلا حل آن مشکل رد می کنید حالا اگر شما با معیار امسال خود تصمیم به ازدواج بگیرید و فردی را با همین معیار انتخاب کنید و سال آینده یا شاید دو یا سه سال بعد که معیار شما تغییر می کند می بینید که فردی که انتخاب کردید نمی تواند پاسخگوی معیارهای شما باشد در این زمان شاید نه راه پس باشد و نه راه پیش راه چاره چیست مطمئن باشید در طول زندگی در دوران جوانی به سنی خواهید رسید که حتی بعد از گذشت 2 یا سه سال در می یابید که به یک شناخت کلی رسیده اید و معیارهای شما تغییر آنچنانی نمی کند طرز فکر شما در طول این چند سال تغییر آنچنانی نکرده این زمان دقیقا سن ازدواج شماست که البته باز هم عرض می کنم شاید شما در سن 22 سالگی به این مرحله برسید شاید 28 سالگی و شاید در سنین دیگر خودم را مثال میزنم الان 27 ساله هستم و با دانستم خیلی از مسائل که شاید دیگران نمی دانند اما هنوز معیار هایم با سال قبل تفاوت دارد پس صبر می کنم ازدواج در سنین پایین را نقض نمی کنم به هیچ وجه اما بخاطر داشته باشید دنیای جوانی دنیای شور و تجربه آموختن است پس بهتره با دستی پر زندگی را شروع کرد اصلا مسئله مادیات نشاندهنده زندگی بهتر نیست دوستان من مطمئن باشید زندگی مشترک از درون یک چیز است و بز برون چیز دیگر خیلی از مسائلی که در دوران قبل از ازدواج برای شما اهمیت ندارد دقیقا ساید مهمترین مسئله در دوران زندگی مشترک شما باشد و یا بالعکس پس با دید باز تصمیم گیری کنید بهتر است اول عاقل باشید و انتخاب کنید و بعد از انتخاب عاشق باشید و خوب زندگی کنید با آرزوی موفقیت برای تمامی شما دوستان خوبم زندگی سرتاسر عشق و خوبی و زیبایی را برای شما آرزومندم

با تشکر   علی س م   تاریخ قرار گیری مطلب بعدی 2/3/1385